مفسر قرآن و استاد معارف اهل بیت (علیهم السلام) آیت الله حاج شیخ محمد باقر ملکی میانجی

پدیدآورعبدالرحیم اباذری

نشریهکوثر

شماره نشریه27

تاریخ انتشار1388/02/31

منبع مقاله

share 1092 بازدید
مفسر قرآن و استاد معارف اهل بیت (علیهم السلام) آیت الله حاج شیخ محمد باقر ملکی میانجی

عبد الرحیم اباذری
تولد

آیت الله محمدباقر ملکی در سال 1324 ه.ق، (برابر با 1285ه.ش)همزمان با مرگ مظفر الدین شاه قاجار و اوج‏گیری نهضت مشروطه درمیان مردم شجاع آذربایجان، در یکی از قصبه‏های این خطه به نام‏«ترک‏» مرکز بخش کندوان (گرمرود) یکی از بخشهای مهم شهرستان‏میانه است دیده به جهان گشود. پدرش، مرحوم «حاج عبد العظیم‏»که از ریش‏سفیدان و شخصیتهای پرنفوذ و متدین منطقه به شمارمی‏آمد، فرزندش را محمدباقر نام نهاد. او دوران شیرخوارگی ونونهالی را در دامن پر مهر مادر و با عاطفه و نوازش بی‏همتای وی‏پشت‏سر گذاشت و ایام کودکی و نوجوانیش مصادف با دوران ضعف وزبونی و انقراض پادشاهان قاجار سپری شد. در آن زمان بر اثرغلبه اشرار و حمله خوانین به شهرها و روستاهای اطراف، غارت‏اموال و احشام و آزار و اذیت مردم، توسط ایادی و عوامل مزدورو از خدا بی‏خبر آنان به اوج نهایی خود رسیده بود. این فقیه‏بزرگ در سن دوازده‏سالگی از نزدیک شاهد و ناظر خشکسالی و قحطی‏هولناک سال 1336 ق بود که هر روز مردم دسته دسته از گرسنگی درهر کوی و برزن تلف می‏شدند. او سختی جانکاه و تلخی طاقت‏فرسای‏آن روزها را به جان و دل خرید و طعم تلخ بی‏وفایی و بی‏اعتباری‏ظواهر فریبنده دنیا را با تمام وجود لمس و تجربه کرد. همه اینها اگرچه در ظاهر برای وی بسیار ملال‏آور و شکننده بودولی از سوی دیگر مشکلات و فراز و نشیبهای زندگی از وی یک‏شخصیتی قوی و باصلابت و با اراده آهنین ساخت و او را در برابردشواریها و ناملایمات، همواره مقاوم و استوار نگاهش داشت و به‏این ترتیب هرگز از تلاش و کوشش شبانه‏روزی احساس خستگی و دلتنگی‏نکرد و مبارزه با انواع مشکلات روزمره زندگی را جزو برنامه‏روزانه خود قرار داد و از همان اوان نوجوانی در کنار پدرگرانقدرش به کار دشوار کشاورزی و تامین مخارج اقتصادی خانواده‏همت گمارد.

تحصیلات

حضور علمای بزرگ در منطقه و ارتباط تنگاتنگ پدر با آنان، فضای‏مذهبی و فرهنگی مناسبی را در محیط خانواده به وجود آورده بود;از این رو آیت الله ملکی میانجی از دوران نوجوانی علائق مذهبی ودینی و ویژه‏ای یافت و به این صفت در میان مردم و همسالانش‏ممتاز و معروف شد و از طرفی هم بر اثر عنایت و تشویق پدر،علاقه وافری به تحصیل علم از خود نشان داد و در کنار فعالیتهای‏کشاورزی، آموزش مقدمات علوم اسلامی و زبان ادبیات فارسی را درزادگاه خود آغاز کرد. نخست‏خواندن و نوشتن را از کتب رایج آن‏زمان، نزد اساتید فن آموخت و خط «مبین الملک گرمرودی‏» حاکم‏فارس را به عنوان سرمشق برای خود انتخاب کرد و دارای خطی‏بسیار زیبا شد. بعد در همان روستا از محضر مرحوم آیت الله‏«سید واسع کاظمی ترکی‏» متوفای; 1353 ه. ق که از شاگردان‏برجسته و اعضای جلسه استفتای مرحوم آخوند خراسانی صاحب‏کفایه الاصول بود، ادبیات عرب، منطق، اصول و فقه (قوانین وریاض) را فراگرفت. سپس برای تکمیل آموخته‏ها و سیر در اعماق‏معارف و حقایق تشیع، در سال 1349 ق به مشهد مقدس مشرف شد. ودر جوار آستان قدس رضوی برای خود مسکن گزید. آنگاه سطوح عالی‏را در نزد آیت الله «شیخ هاشم قزوینی‏»(متوفای; 1380 ق)فراگرفت، و فلسفه و مباحث اعتقادی را نزد «آیت الله شیخ مجتبی‏قزوینی‏»(متوفای 1386 ق) فراگرفت. بخشی از علم هیئت را نیز درکرسی درس مرحوم «آیت الله شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی‏» (م.1361 ق) آموخت و همچنین در درس خارج فقه مرحوم آیت الله‏«میرزا محمد آقازاده خراسانی‏» (متوفای; 1356 ق) شرکت جست ودر نهایت‏بخشی از مباحث فقه، یک دوره اصول فقه و یک دوره کامل‏علوم و مباحث معارفی خراسان را از محضر استاد بزرگوارش مرحوم‏علامه آیت الله العظمی «میرزا مهدی غروی اصفهانی‏» (متوفای;1365 ق) آموخت و در حدود سال 1361 ه. ق از محضر ایشان به‏دریافت اجازه اجتهاد، فتوا و نقل حدیث مفتخر گشت که این‏اجازه‏نامه بعدها توسط مرحوم حضرت آیت الله العظمی «سید محمد حجت‏کوه‏کمری تبریزی‏» (متوفای; 1372 ه. ق) مورد تایید و تاکیدقرار گرفت. در بخشی از این اجازه‏نامه چنین آمده است: «...ایشان به مرتبه فقیهان رهشناس و مجتهدان دقیق النظر نایل‏آمدند. باید خدای سبحان را بر این نعمت و کرامت‏شکر کنند،زیرا که طالبان بسیارند، ولی واصلان اندک. و من به ایشان اجازه‏دادم که از من روایت کنند هرچه را من اجازه روایت و نقل آنهارا دارم...»(1)

خاطره‏ای از دوران تحصیل

هنگام تحصیل این‏عالم فرزانه در مشهد مقدس، علاوه بر فقر شدید مالی و گرسنگی‏مستمر، با بحرانهای هولناک سیاسی، اجتماعی از قبیل: توطئه کشف‏حجاب، متحد الشکل کردن لباس مردم، و خلع لباس از روحانیت مواجه‏بود. این جنایات تاریخی از سوی رضاخان تا آنجا در سرتاسر کشوربر مردم ایران تحمیل می‏شد تا این که منجر به وقوع قیام مردم‏مشهد و به وقوع پیوستن واقعه مسجد گوهرشاد (یکشنبه 12ربیع الثانی 1354) گردید. به طوری که اکثر طلاب مشهد در اثرفشارهای مزدوران رضاخانی پراکنده شدند، و برخی هم، کسوت مقدس‏روحانیت را برای همیشه کنار گذاشته و به کارهای دیگر روی‏آوردند.در این بین تنها عده‏ای اندک که از ایمان قوی و اراده پولادین‏برخوردار بودند، به گونه مظلومانه در این راه استقامت کرده واز حریم دین و مذهب تشیع دفاع نمودند. مرحوم آیت الله ملکی‏میانجی هم جزو این راست‏قامتان همیشه سرافراز بود که در برابرتندبادهای برخاسته از سوی سلطه استعمار خارجی و استبدادرضاخانی سر خم نکرد. در آن ایام به مدت طولانی همه دروس بر اثرشدت فشار و خفقان رژیم تعطیل گشته بود; ولی این عالم تلاشگرهمچنان با امید، نشاط و پشتکار قوی به مطالعه و تحقیق خودادامه داد و خلاء تعطیلی دروس را بدین وسیله جبران و پر می‏کرد. معظم له در ضمن خاطراتش نقل می‏کرد:«در همان ایام اختناق روزی مرحوم استاد (آیت الله میرزا مهدی‏غروی اصفهانی) به بنده فرمود: البشاره! البشاره! رفقا را خبرکن می‏خواهم درس شروع کنم. در این هنگام من بلافاصله به دوستان‏که حدود هفت‏یا هشت نفر بودیم، از جمله: مرحوم آیت الله حاج‏میرزا جوادآقا تهرانی و آیت الله مروارید اطلاع دادم، از همان‏روزها مدتی شبانه، به صورت مخفیانه و با احتیاط کامل و توام‏با ترس و اضطراب در درس استاد حضور پیدا می‏کردیم. روزی یکی ازدوستان به هنگام آمدن درس گرفتار پلیس شد. مرحوم استاد ناراحت‏شد و دست‏به دعا و توسل زد و برای رهایی وی دعا نمود والحمد لله ایشان آزاد شد. در آن زمان مزاحمت و سختگیری برای‏طلاب و علما به اوج خود رسیده بود. بسیاری از دوستان دیگر واینجانب گرفتار آزار و اذیت و توهین پلیس شدیم و خاطره‏هایی دراین مورد داریم. »

بازگشت‏به منطقه

وی پس از حدود سیزده سال تلاش شبانه‏روزی در حوزه علمیه مشهد وتحقیق و تفحص در فروع، اصول و معارف اسلامی و تشیع و الهام ازبارگاه علی بن موسی الرضا(ع) و نیل به مراتب والای از علم ومعرفت و اخذ درجه اجتهاد، سرانجام به وطن خود «ترک‏» باز گشت.و در راه تشکیل خانواده با یکی از خاندان محترم سادات حسینی‏آن دیار، عقد وصلت‏بست. سپس با استقرار کامل در وطن به تبلیغ‏دین و ارشاد مردم توفیق یافت. او در مدت اندکی به طور طبیعی‏رهبری مذهبی و سیاسی بیش از صد پارچه آبادی و روستاهای اطراف‏را در منطقه شمال و شمال‏شرق شهرستان میانه بر عهده گرفت;البته بخشی از این ایام مصادف با جنگ جهانی دوم (1359 ق) بودکه حضور فعال این فقیه فرزانه، در منطقه، مایه نشاط و دلگرمی‏برای توده مردم و منزل ساده و بی‏آلایش وی همواره پناهگاه‏مظلومان و محل امن و آسایش برای ستمدیدگان به شمار می‏رفت. او در طول اقامت‏خود در منطقه هر از چند گاهی نیز با استادبزرگوارش، مرحوم آیت الله حاج شیخ مهدی غروی اصفهانی، ارتباطمکاتبه‏ای برقرار می‏کرد و بدین ترتیب از راهنماییهای استادبهره‏های وافر می‏برد. یک مورد در سال 1364 ه. ق مرحوم آیت الله‏غروی اصفهانی نامه‏ای به شاگردش می‏نویسد و در آن ضمن تکریم وتجلیل از مقام علمی و تاکید بر فقاهت و اجتهاد آیت الله ملکی‏میانجی، یک سری دستورالعملهایی علمی، اخلاقی و... را به وی‏توصیه می‏کند. از آن جمله تاکید می‏نماید: «با توجه به مقام‏علمی، هرگز خود را به منطقه کوچک محصور نکرده و بلکه برای‏ابلاغ سالت‏خطیر و انجام وظایف مهم دینی و نشر فرهنگ اهل بیت(ع)حتما در شهرهای بزرگی مانند تبریز سکونت کن. سپس این مهم رابه آرامش اوضاع سیاسی کشور و پایان یافتن جنگ جهانی دوم موکول‏می‏کند.

ایفای نقش ماندگار

آیت الله ملکی میانجی تصمیم داشت در فرصت مناسب، به توصیه‏استادش جامه عمل بپوشاند; ولی حوادث ناگواری سرنوشت او را رقم‏دیگر زد. پایان جنگ جهانی دوم، منتهی به اشغال سرزمین‏آذربایجان; توسط حزب دمکرات و حزب توده (ایادی ارتش سرخ شوروی‏در ایران) شد و در این هنگام وی هرگز حاضر نشد سنگر خویش راخالی و رها کند; بلکه به خاطر دفاع از دین و ناموس مردم و حفظحراست از تمامیت ارضی کشور، علم مبارزه بر ضد عوامل حکومت‏کمونیستی شوروی را بر دوش گرفت. و همچنان این پرچم مقدس‏کفرستیزی را در منطقه برافراشته و استوار نگاه داشت و پرده ازچهره خائنان کنار زد. در این غائله اغلب عناصر مذهبی با جبهه مشترک (متشکل ازمالکین، خوانین، سلطنت‏طلبان، دولتمردان و...) بر ضد دمکراتهاو توده‏ای‏ها فعالیت می‏کردند از جمله در این راه تشکیلاتی هم به نام‏جمعیت‏خیریه را بنا نهادند ولی آیت الله ملکی به این گروه ودیگر دسته‏ها نپیوست و به عنوان یک روحانی آزاداندیش و رهبرمذهبی، از موضعی مستقل و کاملا اسلامی و بر علیه دشمنان دین واستقلال کشور شورید. و در طول این غائله تاریخی همچون پدری‏دردمند در حفظ جان، مال، ناموس و دین مردم و حتی هدایت کسانی‏که در دام این فتنه گرفتار شده بودند، با سعه صدر وبزرگوارانه کوشید. پس از فرار کمونیستها و ختم غائله نیز درادامه وظایف دینی، نسبت‏به جلوگیری از منکرات و ترویج فضائل‏اخلاقی، رسیدگی به وضع مستمندان، دفاع از حقوق عامه مردم بویژه‏ستمدیدگان و زنان و اجرای احکام و شعایر اسلامی، حساسیت ویژه‏ای‏از خود نشان داد. از این رو حضور وی در منطقه برای برخی از مالکین و خوانین‏ستمگر سخت گران آمد و لذا تصمیم به اذیت و آزار و اهانت نسبت‏به وی گرفتند. آنان در یک ترفندی از پیش طراحی‏شده، دوستداران‏این عالم مجاهد را بازداشت، شکنجه و زندانی کردند، فضای رعب ووحشت عجیبی را ایجاد نمودند تا جایی که وی در 1378 ه. ق پس‏از 16 سال سکونت در وطن به قم مهاجرت کرد.

هجرت به قم

ایشان در سال 1378 ه. ق هنگام ورود به شهر مقدس قم با تکریم‏و احترام رئیس حوزه و مرجع تقلید جهان تشیع، حضرت‏آیت الله العظمی بروجردی و دیگر مراجع و علمای اعلام قرار گرفت،و در جوار کریمه اهل بیت(ع) به تحقیق و تدریس خارج اصول، تفسیرکلام و معارف تشیع پرداخت و شاگردانی فاضل، دانا و کوشا تربیت‏نمود. آیت الله ملکی به نظم در امور و پژوهش در موضوعات علمی‏علاقه‏ای شدید داشت و آن را به همه چیز ترجیح می‏داد. او تا سال‏1371 ش با این که 88 سال سن داشت، روزی دوازده ساعت کار وتحقیق علمی می‏کرد.

مبانی علمی

طریق تحقیقی و شیوه استنباطی آیت الله ملکی، همان سیره و اسلوب‏فقهای اصولی شیعه در طول تاریخ بود. او در رشته‏های; فقه،تفسیر و کلام تبحر و تخصصی ویژه داشت، در هر کدام به همان شیوه‏فقاهتی و اجتهادی که از کتاب، سنت و عقل سرچشمه گرفته بود،عمل می‏کرد; یعنی علاوه بر فقه و اصول، در معارف، کلام و اصول‏دین نیز به اجتهاد و تفقه، مبتنی بر این سه اصل، اعتقاد راسخ‏داشت و آن را «فقه اکبر» و بخش مهمی از فقاهت می‏دانست.«مکتب معارفی‏» که مرحوم آیت الله ملکی میانجی در پرتو آن بردفاع از آرمانهای اعتقادی اسلام و تشیع همت گماشت، تنها از راه‏صحیح (قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، دیگر کلام معصومین وعقل) اسلام را ترسیم می‏کند و به نظر این عالم اندیشمند، مکتب‏تشیع، یک مکتب غنی است و در ارائه آرمانهای اعتقادی اسلام و...وام‏دار مکاتب دیگر نمی‏باشد، وی اگرچه نسبت‏به علم و عقل‏جایگاه ویژه‏ای در نظر داشت و حتی برخی اوقات به «علم‏» سوگندیاد می‏کرد; ولی هرگز «این همانی‏» بحث‏های عقلانی با فلسفه راقبول نداشت و ترویج دیدگاههای فلسفی و عرفانی متاثر ازاندیشه‏های دانشمندان بیگانه یونانی و... را که به هر حال‏ساخته و پرداخته بشر بوده یک نوع حرکت انفعالی، تضعیف اسلام وانحراف از صراط مستقیم تلقی می‏کرد. او می‏گفت: با توجه به «ان‏الدین عند الله الاسلام‏»، مکتب راستین‏اسلام برتر و بالاتر از آن است که در ارایه اصیل‏ترین باورهای‏اعتقادی خود عاجز شده، دست تکدی به سوی سایر مکاتب و تمدنهادراز بکند; بلکه دین اسلام دارای محتوای جدید و پویا بوده وهمواره در مقابل اندیشه‏های کهن یونانی و ما قبل آن قرار داشته‏است و اسلام ارزش عقل را چه از بعد حقیقت آن که دارای عصمت‏ذاتی و پیامبر باطن قلمداد شده و چه در قلمرو اصول و احکام‏عقلی، بیش از دیگران مورد تاکید قرار داده است. همچنین او براین باور بود که علاوه بر معارف دینی، مسلمانان در علوم و فنون‏دیگر مانند: تاریخ، جغرافیا، ریاضیات، علوم تجربی و... باتمام گستردگی‏اش که محصول مشترک تمدن بشری به شمار می‏آید، بایدبه گونه‏ای ابتکار، نوآوری و رشد از خود نشان بدهند که هیچ وقت‏نیازمند بیگانگان نباشند. آیت الله ملکی در دفاع از تفکر خود اگر چه با مسلک برخی ازشخصیتهای فلسفی و عرفانی مخالف بود و آراء آنها را زمینه‏«مسخ‏» قرآن و عقاید دینی می‏پنداشت; اما هیچ وقت گستاخی به‏ساحت‏بزرگان را نمی‏پسندید و خود را نیز از تقابل و خودنمایی‏به دور می‏داشت. همواره نسبت‏به شخص آنها احترام قایل بود ودیگران را نیز به حفظ حریم و تکریم آنان توصیه می‏نمود و هنگام‏نقد و یا رد افکارشان به گونه غیر مستقیم و با کنایه از ایشان‏نام می‏برد.(2) از این رو وقتی کسی در بین مردم و در حضور این‏عالم بزرگوار به یکی از بزرگان معاصر که مخالف مسلک علمی‏ایشان بود، اسائه ادب کرد، آیت الله ملکی به اظهارات وی اعتراض‏نمود و از آن پس رابطه خود را با او قطع کرد.

مناظرات و مباحثات علمی

آیت الله ملکی، علاوه بر تبحر در فقاهت و تفسیر، به عنوان یکی‏از اساتید «مکتب معارفی خراسان‏»(3) در حوزه علمیه قم به‏تدریس و تالیف اشتغال داشت، افزون بر این، بخشی از حیات علمی‏این عالم تلاشگر را مناظره و مباحثه‏های علمی تشکیل می‏داد. اوبارها با علمای فرق و مذاهب اسلامی غیر شیعی به مناظره نشسته‏بود. اما بیشترین مباحثات او در حوزه اندیشه‏های جهان تشیع‏قرار داشت. گفتمانهای علمی متعدد وی با بسیاری از اهل فکر بااندیشه‏های مختلف، مدتهای مدیدی ادامه پیدا کرد و برخی ازچهره‏های طرف گفتگو هم اکنون از اندیشمندان و شخصیتهای بزرگ‏معاصر محسوب می‏شوند. بیشتر بحثهای وی پیرامون موضوعات معارفی و کلامی دور می‏زد; ولی‏او در بعد «فروع دین‏» هم مناظرات قابل توجهی با اشخاص داشت‏از جمله در سالهای پیش، که یکی از اخباریهای مقدس و بسیار قوی(از پیروان تفکر مرحوم محمد امین استرآبادی) ساکن جنوب غرب‏استان اردبیل، به روستاهای پیرامون بخش «گرمرود» نفوذ کرده‏و دست‏به فعالیت علیه مسلک تفقه و اجتهاد زده بود، یک بار هم‏برای مناظره با آیت الله ملکی به مرکز بخش گرمرود (ترک) آمده‏بود; اما در مباحثه با ایشان شکست‏سختی خورد و فورا باناراحتی منطقه را ترک گفته بود.

تربیت‏شاگردان فاضل

این فقیه پرتلاش افزون بر فعالیهای تحقیقی، تفسیری و معارفی،به تربیت‏شاگردانی چند همت گماشت. از آن جمله: حضرات آیات وحجج اسلام: 1- شیخ محمد علی حقی(ره)2- شیخ اسد الله ربانی سرابی(ره)3- شیخ حسین ربانی(ره)4- محمد عبایی خراسانی‏5- میرزا ابراهیم علیزاده اروموی‏6- میرزا احمد ارجمند مشکینی‏7- سید علی اکبر تقوی قزوینی‏8- میرزا ایوب گرمرودی‏9- سید هادی عظیمی ترکی‏10- سید بهلول سجادی مرندی‏11- سید بهاء الدین علوی هشترودی‏12- سید محمد علی جلیلی‏13- شیخ حسن احمد ترکی‏14- میرزا عین الله حسنی‏15- رضا برنجکار16- محمد بیابانی اسکویی‏17- سید رضا حسینی مرندی‏18- محمد هادی ابراهیم‏نژاد قوچانی‏19- محمد مهدی ابراهیم‏نژاد قوچانی‏20- میرزا رفعت الله حامدی‏21- علی ملکی میانجی و...

ویژگیهای اخلاقی

1- رعایت‏حال مردم

وی احترام خاصی برای عامه مردم قائل بود و رعایت‏حال آنها رابر خود لازم می‏دانست. خیلی حساس و مقید بود که صدای بلندگوی‏مساجد جز در اوقات اذان بلند نباشد، اصلا اجازه نمی‏داد صدای‏سخنرانی وی به بیرون از مسجد پخش شود و آن را موجب مزاحمت‏برای مردم و سبک شمردن شعائر مذهبی می‏شمرد.

2- مبارزه با عوام‏زدگی

احترام به عامه مردم غیر از عوام‏زدگی است، این تمایز در وجودآیت الله ملکی ظهور چشمگیر داشت. از نقل روایات مجعول و وقایع‏تاریخی مشکوک در محافل و مجالس که اغلب افراد به خاطر خوشایندمردم در منابر و محافل ذکر می‏کردند، شدیدا مخالفت و جلوگیری‏می‏کرد. یک وقت (قبل از سال 1340) شخص ناشناسی با ریشی بلند که‏به منطقه رفت و آمد داشت، ادعا کرد در هشت کیلومتری مرکز بخش‏در روستائی به نام «دیزج‏» امامزاده‏ای کشف کرده است، سپس‏اظهار کرد: امامزاده در خواب از وی خواسته تا آیت الله ملکی هم‏قبر او را آشکار و بازسازی نماید. او با این ترفند خواست این‏عالم تیزبین را هم در کار خود شریک کرده و از وجودش‏بهره‏برداری کند; ولی آیت الله ملکی چون ظن قوی به خلاف آن داشت‏تن به این کار نداد و دستور داد او را تنبیه کنند. و از منطقه‏خارج نمایند. اما مردم هم بدون توجه به واقعیت امر، تحت تاثیرقرار گرفته، دسته دسته از روستاهای اطراف به زیارت امامزاده‏تازه کشف شده می‏آمدند و گاو و گوسفند نذر و قربانی می‏کردند،حتی در همین ایام صاعقه‏ای به منزل یکی از بستگان آیت الله ملکی‏اصابت کرد.بلافاصله شایعه شد که امام‏زاده غضب کرده است. و برخی از ایشان‏خواهش کردند تا دست از مخالفت‏بردارد، اما آیت الله ملکی طبق‏وظیفه شرعی خود هرگز اعتنایی به این شایعات و تبلیغات نداشت وبدون هیچ ترسی به مخالفت‏خود ادامه داد. سرانجام بعد از مدتی‏معلوم شد آن شخص می‏خواست دختری را بدون عقد شرعی تصاحب کند واصلا مسلمان نبود; بلکه ظاهرا فردی یهودی بوده است و برای‏استخراج اشیاء عتیقه به منطقه می‏آید و برخی آثار باستانی‏گرانقیمت را هم که نورافشانی می‏کرده استخراج نموده و از منطقه‏خارج کرده است. و از آن به بعد دیگر به منطقه باز نگشت.

3- ظلم‏ستیزی

او نسبت‏به توده مردم، خیلی متواضع بود، ولی در برابر افرادثروت‏اندوز، خوانین و دولتمردان رژیم ستمشاهی کاملا از موضع‏قدرت و تکبر برخورد می‏کرد. روزی در یکی از روستاهای بخش شخصی‏فوت کرده بود که وارث ذکور نداشت. خان مامور خود را می‏فرستدتا اموال میت را به نفع خود مصادره کند. بیش از ورود مامورآیت الله ملکی طی طریق راه طولانی با عجله خود را به آن روستارسانده و اموال را میان وارثان آن مرحوم تقسیم می‏کند. وقتی‏مامور خان از راه می‏رسد، خود را در مقابل عمل انجام شده،می‏بیند. لذا کاری نمی‏تواند بکند. ولی زیر لب، اعتراضهایی رازمزمه می‏کند. در این هنگام آیت الله ملکی استکان چای را ازجلوی وی برداشته به بیرون از اتاق پرت می‏کند. آنگاه یک سیلی‏محکمی هم به بیخ گوشش می‏نوازد. خبر آن مانند انفجار بمب درسرتاسر منطقه طنین انداخت. چنانکه یک وقت رسم بر این شده بود که وقتی کسی که از دنیامی‏رفت و وارث ذکور نداشت، اموالش به نفع خوانین و مالکین‏مصادره می‏شد; ولی آیت الله ملکی در چند مورد با شجاعت و صلابت‏ستودنی جلوی خانهای منطقه ایستاد و مانع از اجرای این سنت‏شیطانی شد، به طوری که وی خود قبل از این که ایادی خانها برسند،در منزل میت‏حاضر می‏شد و اموال را میان وارثان تقسیم وبرای هر کدام سند و قباله تنظیم می‏کرد. همچنین در سالهای قبل از اجرای قانون طاغوتی «اصلاحات ارضی‏رژیم شاه‏»، اراضی مسکونی مرکز بخش (ترک) محل سکونت هزارخانواده (شش هزار جمعیت)، به یک مالک تبریزی تعلق داشت، برخی‏از ملاکین ستمگر ناحیه در سر می‏پروراندند تا زمینهای او را باحیله و فریب به چنگ بیاورند ولی قبل از اقدام آنان با درایت وتدبیر آیت الله ملکی این اراضی توسط مالک قانونی آن به مردم‏ساکن منطقه بخشیده شد و به این وسیله دست تجاوز ظالمان از آن‏قطع گردید و آنان در راه نیل به اهداف پلیدشان ناکام ماندند. آیت الله ملکی محمدرضا شاه را نیز همانند پدرش رضاخان قلدر،ظالم و غاصب می‏دانست و از طرق مختلف این احساس و اعتقاد را ازخود بروز می‏داد.وقتی محمدرضا در اوائل سلطنت‏خود به آذربایجان و شهر میانه‏آمد، وی هرگز به استقبال از او حاضر نشد و در جمله معروفی شاه‏را به «مار خفته در زمستان‏» تشبیه کرد و گفت: «فردا اگرتابستان فرا رسد و هوا گرم شود، هیچ کس از نیش زهرآلود وکشنده او در امان نخواهد بود.»

4- ساده‏زیستی

زندگی ساده و بی‏آلایش و در عین حال پر تلاش و جنب و جوش او موردتوجه و زبانزد همگان بود. خانه گلی‏اش در آذربایجان با این که‏محل آمد و شد بود، از چند گلیم پوشیده شده بود. بعد از مهاجرت به‏قم هم با توسل به حضرت معصومه(ع) که خود داستانی دارد توانست‏خانه‏ای معمولی برای خود تهیه کند و با اینکه چندین‏بار از سوی‏افراد نیکوکار به وی پیشنهاد شد خانه مجللی برایش تهیه کنندولی عزت نفس وی اجازه نداد که این پیشنهاد را بپذیرد.

5- اهتمام به دعا و عبادت

به نماز اول وقت‏سخت مقید بود. از دوران جوانی به واسطه نذر،نمازهای مستحبی روزانه «نوافل یومیه‏» را به خود واجب کرده‏بود و تا آخر عمر آن را به جا می‏آورد. ادعیه و مناجات و قرائت‏قرآن همراه با تامل و حال معنوی به ویژه سحرگاهان از کارهای‏روزانه‏اش به شمار می‏رفت و این عمل را به صورت دستور العمل‏اخلاقی به دیگران نیز توصیه می‏کرد. آن را دستور العمل استادش‏مرحوم آیت الله شیخ مجتبی قزوینی به دیگران هم می‏دانست.

خدمات مذهبی، فرهنگی و عمرانی

آیت الله ملکی در طول اقامت در منطقه; علاوه بر فعالیتهای معمول‏و ترویج‏شعایر دینی، اقامه نماز جماعت، تشکیل جلسات سخنرانی‏در مناسبتهای گوناگون مانند: (ماه مبارک رمضان، ماه محرم، دهه‏آخر صفر، عید فطر، قربان و غدیر) و نشر فرهنگ تشیع در منطقه،به یک سری فعالیتهای عمرانی و فرهنگی دیگر نیز اقدام کرد که‏به نوبه خود تاثیر به سزایی در عمران و آبادی و رشد شعور آگاهی‏مردم گذاشت. در اینجا به مواردی از آن اشاره می‏شود:

1- رسیدگی به فقرا و محرومان

بخش عمده‏ای از اوقات خود را صرف خدمت و رسیدگی به وضع فقرا ومستمندان منطقه می‏کرد. در سال 1327 ش که خشکسالی و قحطی می‏رفت‏تا مردم منطقه را از پای درآورد این فقیه دردآشنا، تدبیری‏اتخاذ کرد و با جیره‏بندی آرد و نان مردم آن دیار را ازپیامدهای ناگوار این پدیده خطرناک در امان نگاه داشت. وی جمعی‏متشکل از افراد نیکوکار در منطقه تعیین کرده بود که اینهاشناسایی خانواده‏های نیازمند را به عهده داشتند و پس ازشناسایی به صورت مخفیانه و آبرومندانه به آنها کمک می‏شد.

2- احیا چند رشته قنات و چشمه

که هر کدام در تامین آب آشامیدنی و کشاورزی مردم بخش نقش‏حیاتی داشته و دارد.

3- تعمیر اساسی مسجد ترک

این مسجد که یکی از آثار ارزشمند اسلامی و باستانی کشور به‏شمار می‏آید، چندین مرحله توسط آیت الله ملکی به تعمیرات آن‏اقدام شده است.

4- تاسیس کتابخانه

این مرکز تحت عنوان «کتابخانه امام جعفر صادق-ع-) در سال‏1356 ش به همت آیت الله ملکی تاسیس گردید و زیر نظر فرزندایشان شروع به فعالیت کرد. این کتابخانه مهم اکنون در روستای‏ترک قرار دارد و کتابهای آن به صورت امانت در اختیار علاقمندان‏و جوانان روستا و حومه قرار می‏گیرد، و در زمستانها کلاسهای‏تعلیم قرآن در محل کتابخانه برقرار است.

5- احداث دانش‏سرا

این مرکز آموزش در پی تلاشهای بی‏دریغ معظم‏له، اخیرا در زادگاه‏ایشان به مساحت 65000 متر مربع تاسیس شده که در رشد وشکوفایی استعدادهای سرشار جوانان و نوجوانان منطقه بسیارنقش‏آفرین بوده است.

6- کمک و اقدام به تمامی کارهای خیر و عام المنفعه

همانند: برق‏کشی، لوله‏کشی، جاده‏سازی و تاسیس مراکز و دوایراداری که هم اکنون در خدمت مردم قرار دارد.

تالیفات و آثار علمی

آیت الله ملکی در کنار فعالیت‏های اجتماعی و عبادی، کار پژوهش وتدریس را ادامه داد و کتب ذیل یادگار تحقیقات علمی اوست:
1- بدائع الکلام فی تفسیر آیات الاحکام این کتاب در تفسیر آیات مربوط به طهارت و نماز بوده و در آن‏پیرامون تفسیر آیات مربوط به موضوع «شفاعت‏» بحث می‏کند. باراول سال 1400 ه. ق در قم و در دومین بار در سال 1402 ه. ق‏در بیروت به چاپ رسیده است.
2- تفسیر فاتحه الکتاب کتاب فوق پیرامون تفسیر سوره مبارکه حمد است که از سوی‏انتشارات «دار القرآن الکریم‏» قم در سال 1413 ه. ق چاپ شده‏است.
3- توحید الامامیه در این کتاب ارزشمند موضوعات مهمی مانند: اهمیت و جایگاه علم‏و عقل، شناخت‏خداوند متعال و توحید، علم و قدرت، معنای عرش،کرسی، مشیت، اراده، قضاء و قدر، جبر، اختیار، حدوث عالم، بداءو... از دیدگاه «مکتب معارفی خراسان‏» مورد بحث و بررسی قرارگرفته است. این کتاب از سوی انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی‏» در سال 1415 به چاپ رسیده است.
4- تفسیر مناهج البیان، (6 جلد) شامل جزءهای 1 و 2 و 3 و 4 و 29 و 30 از قرآن کریم است که هرکدام از اجزاء در یک مجلد قرار گرفته است. مسئولیت چاپ این‏تفسیر گرانسنگ را انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‏» برعهده گرفته و به طرز مطلوبی آن را به چاپ رسانده است.
5- نگاهی به علوم قرآنی این کتاب نیز یکی دیگر از آثار آیت الله ملکی میانجی است که‏توسط آقای علی نقی خدایاری به فارسی ترجمه شده و به اهتمام‏آقای علی ملکی میانجی، توسط نشر «خرم‏»، بهار 1377 در قم به‏چاپ رسیده است.
6- الرشاد فی المعاد; مخطوط
7- تقریرات کامل درس اصول آیت الله میرزا مهدی غروی اصفهانی;مخطوط
8- رساله‏ای در حبط و تکفیر; مخطوط
9- رساله‏ای در خمس; مخطوط
10- رساله‏ای در احکام میت; مخطوط
11- نوشتاری در احکام صلاه، نکاح، طلاق، مواریث و ابحاثی‏پیرامون مسائل متفرقه تفسیر و معارف که در حال حاضر مراحل‏تنظیم، تصحیح، تنقیح را طی می‏کند تا در آینده نزدیک آماده چاپ‏شود.

رحلت

این فقیه، مفسر و متکلم تلاشگر، پس از 95 سال زندگی افتخارآمیزهمراه با تلاش و کوشش بی‏وقفه، سرانجام در شب جمعه پانزدهم‏خرداد 1377 ه. ش (برابر با دهم صفر 1419 ه. ق) دعوت حق رالبیک گفت و به سرای باقی شتافت و علاقمندان خود را به سوگ وماتم نشاند. پیکر پاک این فقیه بزرگ با شکوه خاص و با شرکت‏آیات عظام و علمای اعلام و جمع کثیری از طلاب و فضلای حوزه علمیه‏قم، در این شهر تشییع و در قبرستان شیخان در جوار حرم حضرت‏معصومه(س)، به خاک سپرده شد.
عاش سعیدا و مات سعیدا
این مقاله با همکاری فرزند فاضل معظم‏له جناب آقای «علی ملکی میانجی‏»،که حدود بیست‏سال شبانه روز ملازم با پدر بزرگوارش بود و اشراف‏کامل به شرح حال و مبانی فقهی، تفسیری و کلامی ایشان داشته ودر واقع یکی از شاگردان و پیروان مکتب آن مرحوم به شمارمی‏آید، تالیف و تنظیم شده است لذا بدین وسیله از ایشان تشکرو قدردانی می‏شود. و السلام علی من اتبع الهدی

پی‏نوشتها:

1- ترجمه از استاد محمدرضا حکیمی، مکتب تفکیک، ص 311. 2- مناهج البیان، محمد باقر ملکی، جزء 1، 2، 3، 4، 29 و 30. 3- در باره سیر تکوین و تاریخ شخصیتهای مکتب معارفی خراسان،توسط فرزند برومند معظم له جناب آقای علی ملکی میانجی،تحقیقات جامعی انجام گرفته است که در فرصت مناسب در اختیارمحققان و علاقمندان قرار خواهد گرفت.

مقالات مشابه

تحلیلی انتقادی از دیدگاه ذهبی پیرامون «تفسیر به رأی»

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهاصغر طهماسبی بلداجی, کیوان احسانی, لیلا قنبری

بررسی اعجاز قرآن کریم از دیدگاه شیخ مفید

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهسیدمحسن موسوی, محسن جهاندیده, محمدتقی اسماعیل‌پور

تبیین دیدگاه علم دینی آیت‌الله جوادی آملی

نام نشریهقرآن و علم

نام نویسندهسیدحمید جزائری, عبدالباسط سعدالل

روش شناسى تفسير ميرزا لطفعلى مجتهد تبريزى

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهحسن بشارتی‌راد

مباني و اركان جامعيت قرآن در انديشه امام خميني رحمه الله

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمحمدتقی دیاری بیدگلی, سیدمحمدتقی موسوی کراماتی